سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، قلبی سلیم و پاک و خویی استوار، روزی اش می کند . [امام علی علیه السلام]

خنده درمانی(جوک)

چند سال دارد؟

ایرج داشت گردش می کرد.مردی از او پرسید:چند سال داری؟

ایرج:چهار سال کوچکتر از برادرم هستم.

مرد: برادرت چند سال دارد؟

ایرج:بیست سال کوچکتر از مادرم است.

مرد: مادرت چند ساله است؟

ایرج:مسئله همین است که مامان هیچ وقت سن خود را به ما نگفته است.

جمع

معلم:جمع درخت چه می شود؟

شاگرد: آقا...اجازه...جنگل

ترس

اولی: شبی که زلزله آمد شما خیلی ترسیدید...این طور نبود؟

دومی: همین طور بود. همه از ترس می لرزیدیم. ولی مثل این که زمین بیش تر از همه می ترسید.

چرا گرفتند؟

_ شنیدی که محمود رو گرفتن؟!

_ نه...برای چی؟

_آخه داش می افتاد.

حوصله

بیمار: آقای دکتر دندانی که درد می کرد این نبود. شما اشتباهی کشیدید.

دکتر: صبر کن عزیزم...کم کم به آن دندان هم می رسیم.

 




سید علیرضا امین ::: پنج شنبه 86/5/18::: ساعت 11:0 صبح

زنگ در

اولی: آقا چرا دیروز نیامدید زنگ درمان را درست کنید؟

دومی: آمدم ولی هرچه زنگ زدم کسی در را باز نکرد...

انواع دندان

معلم:انواع دندان ها را نام ببر؟

شاگرد: نوک زبانم است...شمافقط اولی اش را بگویید.

معلم:آسیا

شاگرد: هان...یادم آمد...آسیا، آفریقا، اروپا...

سیگار وکبریت

اولی: آقا کبریت داری؟

دومی:بله...بفرمایید.

اولی:قربون دستت،پس بی زحمت سیگارش رو هم لطف کنین...

عکس نیم رخ

مردی با شور زیاد به عکاسی رفت و با نصف پول عکس نیم رخ گرفت.

شاگرد زرنگ

معلم از دانش آموزان خواست که درباره ی یک مسابقه ی فوتبال انشاء بنویسند.

همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر

معلم:تو چرا نمی نویسی؟

دانش آموز: نوشته ام

معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد.

نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد.

 




سید علیرضا امین ::: پنج شنبه 86/5/18::: ساعت 10:46 صبح

اوا

مردی در چاه افتاده بود، خانمش از کنار چاه می گذشت، صدای ناله اش را شنید و گفت: اوا...خاک عالم توی سرم! افتادی تو چاه؟!

مرد:نه من روی زمین نشسته بودم، این چاه را دورم کندند!...

مثل هم

اولی: ببینم در کنکور امسال چه کار کردی؟ رتبه ی چندم شدی؟

دومی: درست مثل پارسال

اولی: پارسال چندم شدی؟

دومی: مثل امسال

اولی: بالاخره این دو سال چندم شدی؟

دومی: مثل هم

از ماه دوم

شخصی به آموزشگاه موسیقی رفت وگفت:

می خواهم ویلن زدن را تعلیم ببینم ...بی زحمت بفرمایید ماهی چقدر باید بپردازم.

مدیر آموزشگاه:ماه اول پنجاه تومان و ماه دوم بیست تومان.

جوان پس از اندکی تأمل: بسیار خوب...از ماه دوم خدمت می رسم.!

 




سید علیرضا امین ::: پنج شنبه 86/5/18::: ساعت 12:0 صبح

بسمه الله الرحمن الرحیم

سلام

(قبل از خواندن لطیفه های زیبا و جذاب از خواندن مقدمه ی کوتاه زیر دریغ نفر مایید.)

رسول اکرم می فرمایند:

لبخندزدن تو به روی برادرانت برای تو صدقه است.

     انسان ممکن است در اوج بدبختی و در کمال غصه وغم که دل او را آکنده ساخته ، از به یاد آوردن یک مورد جوک برای چند لحظه بارقه امید و خوشی را در دل ببیند ولی امکان ندارد در حین اینکه قهقهه میزند و خوش است دل خود را به دست غم بسپارد و آن دمی را که می تواند خوش باشد با غم مسموم سازد و کام خود را تلخ نماید.    

     دنیا متعلق به کسانی است که ازآن استفاده میبرند و مردم مسرور و شادمان ، صاحبان و مالکان حقیقی آن به شمار می آیند.(اسمایلز)

     عقل و هوش خود را با خوشی ونشاط دمساز کن تا هزاران آسیب از میان برود و عمرت دراز شود.(شکسپیر)

     عده ای دائم غرغر می کنند که گل سرخ خار دارد ما باید شادمان باشیم که خارها گل دار ند.(الفونس کار)

     دل خوش و به قول سعدی سر ضمیر را سه چیز بیان می دارد:

     تبسم _خنده و قهقهه و مرحله ی سوم کمال خوشی و مسرت را می رساند و شنیدن یا خواندن جوک بوجود آورنده ی یکی از این پدیده هاست.

     به هر حال خوش بودن ویا وسایل خوشی را فراهم آوردن ، از جمله هنر هایی است که به این سادگی ها از دست هرکسی ساخته نیست.

 

 




سید علیرضا امین ::: یکشنبه 86/4/17::: ساعت 6:0 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :1985
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<